گنجور

 
۲۱

غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۱۰ - قسم اول

 

بدان که هرچه حق تعالی بیافریده است از جمادات همه پاک است مگر شرابی که مستی آرد که اندک و بسیار وی پلید است و هرچه جانور است همه پاک است الا سگ و خوک و هر جانوری که بمیرد پلید است مگر چهار آدمی و ماهی و ملخ و هرچه در تن وی خون روان نیست چون مگس و زنبور و کژدم و کرم که در طعام افتد و هرچه در باطن جانوران مستحیل و گردیده شود همه پلید است مگر آنچه اصل جانوران است چون منی و خایه مرغ و کرم ابریشم و هرچه گردیده نباشد چون غرق و اشک پاک بود و هرچه پلید است با آن نماز نشاید کرد مگر پنج نوع که از آن عفو کرده اند به سبب دشواری یکی اثر استنجا که پس از آن سه سنگ به کار داشتی بماند به شرط آن که از جایگاه خویش فراتر نشده باشد دوم گل شاه راه اگرچه در وی نجاست به یقین می بیند لیکن آن مقدار که خویشتن از آن نگاه نتوان داشت معفو بود مگر کسی که بیفتد پاستوری جامه وی تباه کند که آن نادر باشد و معفو نبود سوم نجاست که بر موزه شود آن قدر که از آن حذر نتوان کرد معفو بود چون با موزه نماز کند آنگاه که موزه در زمین مالد چهارم خون کیک اندک و بسیار آن از جامه تو و جامه دیگری معفو بود اگرچه با آن عرق کرده باشد پنجم خوناب که از بثرات بیرون آید که پوست آدمی از آن خالی نباشد و همچنین رطوبتی روشن که از بثرات جرب بیرون آید مگر آن که بزرگ باشد و از وی ریمی بیرون آید آن همچون دمل باشد و نادر بود و شستن آن واجب بود اگر اثری پس از شستن بماند امیدواریم که معفو بود اما اگر کسی رگ زده باشد یا جراحتی رسیده باشد بباید شست خون آن را پس اگر اثری بماند و خطر بود در شستن نماز قضا باید کرد که این عذری نادر باشد

غزالی
 
۲۲

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۴ - رزم زنگی زوش با لشکر سرخ پوش نقابدار گوید

 

... برآمد فغان از همه دشت و راغ

چه سنجد ملخ پیش چنگال زاغ

چنین تا از ایشان دو ده مرد کشت ...

عثمان مختاری
 
۲۳

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید

 

... چنان اندر آن دشت به نخجیر ریخت

که از بیم باران ملخ زیر ریخت

ز بس کشته شیر افتاد پست ...

عثمان مختاری
 
۲۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام

 

... که آمد شهنشاه والانسب

بجوشید تازی چو مور و ملخ

سیه گشت هامون و دریا و شخ ...

ایرانشان
 
۲۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱۶ - گذشتن آتبین از دریا در شب و شکست دادن چینیان

 

... دمان با گروهی چو آذرگشسب

همی کشت و چندان که مور و ملخ

ز خون دلیران چین بست یخ ...

ایرانشان
 
۲۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۰۶ - رفتن قبادِ کاوه به کارزار کوش

 

... سپه را طلب کرد و خواندش پگاه

چو مور و ملخ پیشش آمد سپاه

همه چین و ماچین شدش سوی دشت ...

ایرانشان
 
۲۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۵۲ - جنگهای ایرانیان با سیاهان بجه و نوبی در کشور باختر

 

... همه مردم رفته آمد به جای

دگر باره نوبی چو مور و ملخ

بیامد گرفت آن همه کوه و شخ ...

ایرانشان
 
۲۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱۵ - گفتگوی قارن با سلم در بسیاری سپاه کوش

 

... که اندیشه آن به که اکنون کنیم

فزون است لشکر ز مور و ملخ

بیابان گرفته ست دریا و شخ ...

ایرانشان
 
۲۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص

 

... مال دادی لیک رویست و ریا اندر بنه

کشت کردی لیک خوکست و ملخ در کشت زار

خشم را زیر آر در دنیا که در چشم صفت ...

سنایی
 
۳۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰

 

... تا نمانی خیره مالیده به دست این و آن

گر ز پیری زانو از سر برگذاری چون ملخ

زیر خاک و خشت باشد همچو مورانت مکان ...

سنایی
 
۳۱

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۴ - فی المُجاهدة

 

... پوستین امل به گازر داد

جن و انس و طیور و مور و ملخ

در بن آب قلزم و سر شخ ...

سنایی
 
۳۲

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت

 

... باز چون اسب لطف را زین کرد

لقمه کرم را ملخ چین کرد

خود از او نزد عقل و رای رزین

کرم سیمین بود ملخ زرین

در عطا چون بلای مبلی دید ...

سنایی
 
۳۴

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله

 

... که نشاید برای خطبه و کین

مور بر منبر و ملخ در زین

که نزیبد برای ملک و ثواب ...

سنایی
 
۳۸

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل

 

... دریغا تو قلبی و این نهادی لطیفه که گفته شد و نفسی و قلبی و روحی و جز از روح اگر چیزی دیگر هستی چون آنجا رسی خود ببینی که مصطفی- صلعم- طبیب حاذق بود و مصالح و مفاسد ضرورت بود او را نگاه داشتن زیرا که افشا کردن و ظاهر گفتن این اسرار بسیاری خلل و مفاسد گروهی را حاصل شدی و بیشتر خلق فهم نکردندی لاجرم کلم الناس علی قدر عقولهم به کار درآورد تا همه را بر جای بداشت

دریغا ابن عباس- رضی الله عنه- در تفسیر این آیت می‬ گوید که أن یأتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم گفت این سکینه آنست که در میان آن تابوت بود که دل انبیا- علیهم السلام- در آنجا بود و در آنجا نشستند باش تا این آیت ترا روی نماید که یوم یکون الناس کالفراش المبثوث و جای دیگر گفت کأنهم جراد منتشر این پروانه ها و این ملخ ها که از گور برآیند سیرت و حقیقت تو باشد چنانکه امروز صورت است فردا سیرت به رنگ صورت باشد این همه نهادهای خلق باشد مگر که مصطفی- علیه السلام- از اینجا گفت که إن الأرواح جند من جنود الله لیسوا بملایکة لهم رؤس وأید وأرجل یأکلون الطعام

هرگز شنیده ‬ای که روح دست دارد و پای دارد و طعام خورد اگر آن عزیز می‬ خواهد که تمام بداند از مجاهد بشنو که گفت أن فی جسد ابن آدم خلقا من خلق الله کهییة الناس ولیسوا بناس گفت در تن آدمی خلقی و صورتی باشد همچون آدمی و صورت مردم دارد اما آدمی نباشد و از عالم قالب و بشریت نباشد از عالم فتبارک الله أحسن الخالقین باشد دریغا جایی دیگر از مصطفی- علیه السلام- بشنو که إن فی جسد ابن آدم لمضغنة إذا صلحت صلح الجسد کله و إذا فسدت فسد الجسد کله ألاوهی القلب گفت در تن آدمی مضغه‬ای است که چون آن به صلاح باشد قالب به صلاح باشد و چون تباه و فاسد باشد قالب نیز فاسد باشد و آن نیست مگر دل قالب را شرح شنیدی و نهاد و لطیفه خود بدانستی نفسهای سه گانه آمد نفس اماره و نفس لوامه و مطمینه در این مقام خود با تو نمایند و چون بدین مقام رسی بی شنیدن معلوم تو شود و شمه ‬ای در تمهید دیگر از نفسها گفته شود إن شاء الله ...

عین‌القضات همدانی
 
۳۹

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - مدح خاقان اعظم رکن‌الدین قلج طفغاج خان

 

... همه از خانه برون و همه از دانه بری

ظاهر و باطن ایشان همه پای ملخ است

چو شود کز سر پای ملخی درگذری

انوری
 
۴۰

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - از کسی یخ خواهد

 

... وحش را گردد زبان در کام چون پشت کشف

طیر را گردد نفس در حلق چون پای ملخ

در چنین گرما ز بختم هیچ سردی نی که نیست ...

انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۲
sunny dark_mode