گنجور

 
۲۶۰۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۴ - د‌ر ستایش مرزا ابوالقاسم قایم‌مقام رحمه‌لله فرماید

 

... گه ز بط باده خاطر آرم خرم

چیست بط باده شعر بیغش شیوا

کیست بت ساده یار مونس همدم ...

قاآنی
 
۲۶۰۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۸ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا گوید

 

... کز شمیم نغز او مغز خردگیرد زکام

زان سپس خواندم برش این شعر را کز شرم او

خون به جای خون چکد اهل خرد را از مسام

قاآنی
 
۲۶۰۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۳ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی

 

... که نرم نرمکم از مهر می دهد دشنام

که این حکیمک گویی پیمبر شعر است

که معجزات سخن می شود بدو الهام ...

قاآنی
 
۲۶۰۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۹ - در ستایش شاهزاده اباقاآن میرزا ابن شجاع السلطنه می فرماید

 

... چون متاع فضل کاسدگشته بازار سخن

شد بلاغت از میان تا شعر من شد از میان

شد شجاعت از جهان تا از جهان شد بو الحسن

هم تو می دانی که عهدی بسته بودم دیرپای

تا به شین شعر و نون نظم نگشایم دهن

وین زمان این ژرف دریا یعنی این طبع روان ...

قاآنی
 
۲۶۰۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۷ - در ستایش جناب جلالت مآب نظام المک فرماید

 

... ز چشم و زلف بتان گر جریمه یی خواهی

به جای جایزه شعر من ببخش به من

که از بنفشه و بادام زلف و چشم بتان ...

قاآنی
 
۲۶۰۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۱ - در ستایش شاهنشاه با داد و دین شاه ناصرالدین ‌ادام ا‌لله اقباله و اقام اجلاله فرماید

 

... لختی ای مه بنشین و آتش ما را بنشان

تو ز مو مشک بیفشان و من از شعر شکر

دف بزن رقص بکن وسه بده جان بستان ...

قاآنی
 
۲۶۰۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۶ - د‌ر ستایش شاه مبرور محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه‌ گوید

 

... که ترسم اینکه به یغما رود چو گنج روان

بس است طبیت و شوخی پی حلاوت شعر

بیا به فکر معاش اوفتیم و قوت روان ...

... به چنگ زر چو تو سیمین بری به چنگ آید

که شعر خالی پر نان نمی کند انبان

تراس مایه جمال و مراس مایه کمال

کنیم هر دو تجارت چو مرد بازرگان

ز شعر مشکین تو مشک را کنی کاسد

ز شعر شیرین من شهد راکنم ارزان

ترا ز زلف سیه طبله طبله مشک ختن ...

قاآنی
 
۲۶۰۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۳ - و له فی المدیحه

 

... ز بذل کردن سیم و زر بهادرخان

رسانده شعر به شعری ز پایه قاآنی

ز شوق تا شده مدحتگر بهادرخان

قاآنی
 
۲۶۰۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۸ - د‌ر مدح شاهزادهٔ آزاده مؤیدالدوله طهماسب میرزا فرماید

 

... ملکتت از طیش جیش حادثه مامون

شعر من آن سرو بوستان معانی

چون قد خوبان به باغ مدح تو موزون ...

قاآنی
 
۲۶۱۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۰ - وله فی المدیحه

 

... کنون قاآنیا ختم سخن کن

که در اسلوب شعر اینست قانون

الا تا در نیاید در دو گیتی ...

قاآنی
 
۲۶۱۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۲ - د‌ر مدحت عمدهٔ الخوانین العظام شمس الدین خان افغان می‌فرماید

 

... وجناتش چو طبع تو خرم

حرکاتش چو شعر من شیرین

چبا بد دور چشمکی دارد ...

قاآنی
 
۲۶۱۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۷

 

... گفت قاآنیا به گیسوی من

شعر بافی مکن بهل تضمین

باده پیش آر از آنکه درگذرد ...

قاآنی
 
۲۶۱۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۸ - در ستایش محمدشاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

... پروین گرفته در شکر لعل نوشخند

شعری نهفته در شکن شعر عنبرین

بر روی مه کشیده دو ابروی او کمان ...

قاآنی
 
۲۶۱۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۳ - د‌ر مطایبه‌ گوید

 

... بهر سیم آرم برون دست طمع از آستین

نام او شعر مرا ماندکه چون آری به لب

آبت آید در دهن بی خود نمایی آفرین ...

قاآنی
 
۲۶۱۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۴ - د‌ر مدح هلاکو خان بن شجاع السلطنه مرحوم فرماید

 

... زانست که بر سرو زند فاخته کوکو

شیرین نشود شعر مگر زان لب شیرین

نیکو نشود وصف مگر زان رخ نیکو ...

قاآنی
 
۲۶۱۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۶ - در مدح نجفقلی میرزای وا‌لی پسر حسینعلی میرزای فرمانفرما فرماید

 

... غواص وش این نظم که چون رشته لولو

این شعر فرستادم و امید قبولست

جز شعر چه آید دگر از مرد سخنگو

تاکامروایی نه به عقلست و به تدبیر ...

قاآنی
 
۲۶۱۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۱ - در مدح صدراعظم

 

... به سخن در نسرشتست کسی مهرگیاه

شعر چندان و نه چندانکه تو خواهی زر و سیم

این چه جادوست که برخاست از ایران ناگاه ...

قاآنی
 
۲۶۱۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۲ - د‌ر مدح شاهنشاه ماضی محمدشاه غا‌زی طاب‌ا‌لله ثراه گوید

 

... در رهگذر باد چرا غره شود کاه

از شعر مزن لاف و برو شعر همیباف

کس گفت که شاعر مشو ای شاعر گمراه ...

قاآنی
 
۲۶۱۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۳ - د‌ر ستایش جناب اشرف امجد صدراعظم دام‌ظله و جناب جلالت مآب نظام ا‌لملک دام شوکته ‌گوید

 

... گویی امشب از زمین با رقص می روید گیاه

گر قصوری رفته در این شعر ای صدر جلیل

عذر من بشنو که تا دانی نکردستم گناه ...

... تا همی ببن خدو دست و عونست و جباه

از خدا خواهم سرایم در ثنایت شعرها

کت به وجد آرد روان چون مژده فتح هراه ...

قاآنی
 
۲۶۲۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۰ - در ستایش پادشاه علیین جایگاه محمدشاه غازی

 

... چون ظل فلک بر همه آفاق رسیده

ار شعر بود مدح ویم قصد که گویم

گه قطعه و گاهی غزل و گاه قصیده

قاآنی
 
 
۱
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۱۳۳
۱۵۰
sunny dark_mode