گنجور

 
۴۱۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۱

 

... شود چون خرمن گل روزی آتش گرانجانی

که چون شبنم سبک از لاله زاران برنمی خیزد

سپند خام بیجا در میان می افکند خود را ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۵

 

... کمال عشق مستغنی است از اظهار درد خود

کباب خام اشک لاله گون بسیار می ریزد

درین بستان سرا سبز ست از ان بخت حنا دایم ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۵

 

زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد

گل بی خار در عهد تو خار پیرهنها شد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۷

 

... فلک مار ا کجا انگشتر پا می تواند شد

به قرب لاله و گل کی چو شبنم می شود قانع

سبکروحی که از پستی به بالا می تواند شد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۰

 

... بهار دیده نظارگی شد چون گل رعنا

زعشق لاله رویان چهره هر کس که کاهی شد

امید من یکی صد شد به دور خط از ان لبها ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۱

 

... نچیدی گل زسیر سینه پرداغ من هرگز

گذشتی چون نسیم از لاله زارم این چنین باشد

به فکر صورت حال پریشانم نیفتادی ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۹

 

... که گل را خودنمایی بر سر دستار می باشد

ز اشک لاله گون مگذار خالی چشم را صایب

که چون ساغر تهی گردید بر دل بار می باشد

صائب تبریزی
 
۴۱۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۴

 

... دوامی نیست حسن نازپروردان بستان را

که خون لاله و گل هفته ای در جوش می باشد

به تلخی تا نکرد از خواب شیرین پشه بیدارم ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۶

 

... که هر نار است درگیرندگی چالاک می باشد

چو داغ لاله صایب از سیاهی برنمی آید

دل هر کس کباب از روی آتشناک می باشد

صائب تبریزی
 
۴۱۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۱

 

... درین بستان سرا زان کاسه خود سرنگون دارم

که جام سرنگون لاله بی صهبا نمی باشد

ملایم طینتان آسوده اند از سردی دوران ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۰

 

... که از کوه گران سیل سبک جولان نیندیشد

دهد در دامن خود لاله و گل جای شبنم را

عذار شرمناک از دیده حیران نیندیشد ...

... فروغ عاریت از هر نسیمی می شود لرزان

چراغ لاله از افشاندن دامان نیندیشد

زدست ناتوانان هیچ دستی نیست بالاتر ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۶

 

... سبک جولانتر از برق است جوش خون مشتاقان

قدم بردار اگر خواهی به سیر لاله زار آمد

نمک در می فکندن شور و شر بسیار می دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۷

 

... بحمدالله که سرو قامت او پایدار آمد

مگر رشک جمالت داد مالش لاله رویان را

که بوی خون به مغزم از نسیم لاله زار آمد

حصاری نیست غیر از جام طوفان حوادث را ...

... بشارت باد مخموران این گلزار را صایب

که جام لاله لبریز از شراب بی خمار آمد

صائب تبریزی
 
۴۱۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۸

 

در و دیوار در وجد از نسیم نوبهار آمد

زمین مرده دل را خون به جوش از لاله زار آمد

زمین یک دسته گل شد هوا یک شاخ سنبل شد ...

... به رقص از جنبش باد مراد نوبهار آمد

محیط فیض در عنبر زداغ لاله پنهان شد

شکوفه چون کف دریای رحمت بر کنار آمد

درین موسم منه بر طاق نسیان شیشه می را

که جام لاله لبریز از شراب بی خمار آمد

به هر چشمی نشاید دید حسن نوبهاران را ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۰

 

شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد

نهادم پشت بر دیوار تا پایم به سنگ آمد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۱

 

زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد

زخونگرمان به بالینم سرشک لاله گون آمد

نگردد جمع با شیرین زبانی فارغ البالی

به تنگ افتاد شکر تا زبند نی برون آمد

مرا چون لاله داغ خشک مغزی نیست امروزی

زمغز خاک بیرون کاسه من سرنگون آمد

خمار زردرویی داشت در پی چون گل رعنا

اگر رنگی به رویم از شراب لاله گون آمد

برات رستگاری پاکدامانی است از دوزخ ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۱

 

... که غمگین عالمی را همچو خود غمناک می داند

نگرداند زعکس لاله و گل آب رنگ خود

زخون بیگناهان تیغ خود را پاک می داند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۵

 

... در ایام تو راه باغ و بستان کس نمی داند

چه جای لاله رخساران که در عهد حجاب تو

گل نشکفته را هم پاکدامان کس نمی داند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۹

 

زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند

فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند

دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل چیند ...

صائب تبریزی
 
۴۲۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵

 

... نمی گیرند در دل خاکساران کینه انجم

زداغ لاله جا در سینه صحرا نمی ماند

غم روزی نیفشارد دل اهل توکل را ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۳۶۲