گنجور

 
۴۱۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۳

 

... وگرنه دانه ای قفل دهان مور می گردد

زعشق لاله رویان داغ جانسوزی است عاشق را

که سردیهای دوران مرهم کافور می گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۸

 

... که از چشم سخنگو صحبت من قال می گردد

زجوش لاله محضرهاست گرد تربت مجنون

نپنداری که خون عاشقان پامال می گردد ...

... که آخر جوهر آیینه اقبال می گردد

در آن گلشن که من چون لاله داغ تشنگی دارم

زشبنم ساغر خورشید مالامال می گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۹

 

... زخط صبح بناگوش تو آخر شام می گردد

شود چون از شراب لاله گون گلگل رخ ساقی

پی تسخیر دل گیرنده چون گلدام می گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۵

 

... که صد برگ از تماشایش گل خمیازه می گردد

نباشد لاله ای حاجت جگرگاه بدخشان را

کجا رخسار او منت پذیر از غازه می گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۴

 

... مکن در راه او اندیشه از تاریکی سودا

که از هر لاله ای مجنون چراغی زیر پا دارد

سیه چشمی که در آیینه از تمکین نمی بیند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۳

 

... زهی غفلت که ناز چینی فغفور بردارد

به خون گرم هر کس داغ خود چون لاله به سازد

چرا ناز خنک از مرهم کافور بردارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۶

 

... که می گوید بزرگان را سبکروحی زیان دارد

مشو ای لاله رخسار از دل مجروح ما غافل

که آتش را گلستان این کباب خونچکان دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۹

 

اگرچه لاله من ریشه در خاک چمن دارد

زوحشت برگ برگم داغ غربت در وطن دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۶

 

... که چرخ از کهکشان هم بر کمر زنار او دارد

به تیغ کوه خون خویش را چون لاله می ریزد

زبس کبک خرامان خجلت از رفتار او دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۹

 

... گرانی از گرانجانان فلاخن برنمی دارد

از ان در دل گره چون لاله کردیم آه سوزان را

که دود آه ما را هیچ روزن برنمی دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۷

 

... که در بیرون در مانده است کامشب بوستان پیرا

به جوش لاله و گل رخنه دیوار می گیرد

فریب عقل خوردم دامن مستی رها کردم ...

... که دزد خانگی را شحنه در بازار می گیرد

زجوش لاله پروا نیست سیل نوبهاران را

کجا خون دامن آن سرو خوش رفتار می گیرد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۹

 

کسی از زلف پریشان خونبهای دل نمی گیرد

صبا را کس به خون لاله بسمل نمی گیرد

زبخششهای عشق پاک طینت سینه ای دارم ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۴

 

... به اندک فرصتی از استخوانم شانه می سازد

درین بستان سرا هر لاله و گل را که می بینم

به انداز لب میگون او پیمانه می سازد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۳

 

... به چشم روشنم از اشک خواهد شد سیه عالم

به این عنوان اگر در دل مرا چون لاله خون سوزد

ندارد رنگی از بال سمندر آتش سوزان

کجا آن پرده شرم از شراب لاله گون سوزد

بود دست حمایت عشق حسن آتشین خو را ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۵

 

... مگر از سیلی باد خزان صایب خبر دارد

که شمع لاله و گل سخت بی تابانه می سوزد

صائب تبریزی
 
۴۱۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۶

 

خمار می مرا در گوشه میخانه می سوزد

شراب من چو داغ لاله در پیمانه می سوزد

کند تأثیر سوز عشق در شاه و گدا یکسان ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۷

 

... زخورشید قیامت مشرب عاشق چه غم دارد

که داغ لاله هرگز سینه صحرا نمی سوزد

چه پروا دارد از دمسردی اغیار داغ ما ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۴

 

... عجب دارم که از آیینه ام زنگار برخیزد

پی طرف کلاهش لاله دارد نعل در آتش

زخواب ناز گل از شوق آن دستار برخیزد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۷

 

... چراغ بیکسان از عالم بالا شود روشن

نظر بر ابر دارد لاله ای کز سنگ برخیزد

امید رحم با چندین گنه دارم زبیباکی ...

صائب تبریزی
 
۴۱۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۰

 

سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد

چو داغ لاله دود از روزن ما برنمی خیزد

که با ما می تواند دعوی افتادگی کردن ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۲۱۱
۳۶۲