گنجور

 
۴۱۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶

 

چون ز تاب می رخت بر لاله پهلو می زند

غنچه در پیش گل روی تو زانو می زند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷

 

شانه چون بر زلف خود آن عنبرین مو می زند

در بیابان داغ های لاله را بو می زند

در تپیدن های دل عاشق ندارد اختیار ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۴

 

... تا مگر نظاره آن قامت رعنا کند

لاله زاری شد به چشم من جهان از نور عشق

کیمیای شعله خس را آتشین سیما کند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۲

 

... خودنمایی لازم افتاده است درد عشق را

لاله نتوانست داغی در جگر پنهان کند

حال ما دردی کشان بر هیچ کس پوشیده نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۲

 

... جمع می سازد دل صدپاره را سودای عشق

لاله از داغ درون شیرازه پیدا می کند

قهرمان عشق را آیین و رسم دیگرست ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۷

 

... ای دل بیدرد چندین درد را صاحب مشو

لاله داغ خویش را بر سینه قسمت می کند

در گلستانی که جولانگاه سرو همت است ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۴

 

... چون کشم آه از جگر کز بیم خوی نازکش

شمع دود خود گره چون لاله در دل می کند

می دهد از حسن عالمگیر مجنون را خبر ...

صائب تبریزی
 
۴۱۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۷

 

... می شوند از گرم خونی دوست صایب دشمنان

کار روغن در چراغ لاله شبنم می کند

صائب تبریزی
 
۴۱۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۱

 

... می شوند از گرمخونی آشنا بیگانگان

بر چراغ لاله شبنم کار روغن می کند

دردمندان را حصار آهنی در کار نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۹

 

... بخیه آسودگی بر رخنه دل می زنند

از تنور لاله طوفان خزان سر می کشد

عندلیبان رخنه دیوار را گل می زنند ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۱

 

... هر که چون صایب شود قانع به درد و داغ عشق

بی نیاز از لاله دامان الوندش کنند

صائب تبریزی
 
۴۱۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۶

 

... خون ما را روز محشر شاهدی در کار نیست

لاله رخساران به خون ما شهادت می دهند

دولت حسن غریب آسان نمی آید به دست ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۷

 

داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند

از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند

از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۱

 

... روز ماتم بهتر از عیدی که بی حلوا بود

پرتو شمع تجلی را نپوشد لاله زار

فکر صایب در میان فکرها پیدا بود

صائب تبریزی
 
۴۱۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۹

 

... روی مجلس در نقاب بیخودی مستور بود

لاله رویان را دل ما تشنه نظاره ساخت

آب این سرچشمه آیینه گویا شور بود ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۳

 

... شمع مجلس با زبان آتشین خاموش بود

تیره بختی همچو داغ لاله در خون می تپید

از فروغ می در و دیوار اطلس پوش بود ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۵

 

... سرمه خواب گران در چشم پر خون داشتم

بستر و بالین من چون لاله تا از سنگ بود

از صفای سینه در چشمم جهان تاریک شد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۰

 

... حلقه بیرون در را چشم بینا کرده بود

عمرها شد در لباس لاله بیرون می دهد

اشک مجنون آنچه با دامان صحرا کرده بود ...

صائب تبریزی
 
۴۱۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۶

 

... می شود ز اشک ندامت دانه امید سبز

سرخ رویی لاله باغ پشیمانی بود

کو جنون تا سر به صحرایم دهد چون گردباد ...

صائب تبریزی
 
۴۱۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۰

 

... شاخ گل از جلوه مستانه در خون می رود

همچو داغ لاله مادر خون حصاری گشته ایم

هر که می آید به این ویرانه در خون می رود ...

... گرچه از جرأت دل دیوانه در خون می رود

تازه می گردد چو داغ لاله صایب داغ من

هر که را بینم جگردارانه در خون می رود

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۳۶۲