گنجور

 
۴۰۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۰

 

... مکش چو شانه ازان زلف عنبرافشان دست

چو لاله سر زند از خاک سرخ رو صایب

به آب تیغ شهیدی که شست از جان دست

صائب تبریزی
 
۴۰۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۰

 

... چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست

گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت

نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷

 

... نگاه حسرت این قوم کم ز آهی نیست

فغان که در نظر اعتبار لاله رخان

شکسته رنگی عاشق به برگ کاهی نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۰

 

... فریب نعمت الوان نوبهار نخورد

چو لاله کاسه پر خون به سر کشید و گذشت

دلم ز منت آب حیات گشت سیاه ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۱

 

کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت

بیار کشتی می نوبت پیاله گذشت

ز شیشه خانه دل چهره عرقناکش

چنان گذشت که بر لاله زار ژاله گذشت

چنان ز حسن تو شد کار تنگ بر خوبان ...

... درین محیط پر از خون بهار عمر مرا

به جمع کردن دامن چو داغ لاله گذشت

من آن حریف تنک روزیم که چون مه عید ...

... ز پیچ و تاب رگ جان خبر رسید به من

اگر نسیم بر آن عنبرین کلاله گذشت

سیاهی از سر داغش نرفت پنداری

که تیره بختی ما در ضمیر لاله گذشت

گداخت از ورق لاله دیده ام صایب

کدام سوخته یارب براین رساله گذشت

صائب تبریزی
 
۴۰۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۲

 

ز بوی زلف تو باغ آنچنان معطر گشت

که خاک مشک تر و داغ لاله عنبر گشت

ز شرم سبزه خط تو طوطی خوش حرف ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۶

 

... ز برگ بید محال است بر توانی یافت

درین حدیقه هستی چو لاله ممکن نیست

که نان سوخته ای بی جگر توانی یافت ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۸

 

... به خون دل ورقی چند را سیه کردم

چو لاله زندگیم در سیاه کاری رفت

نکرده غنچه امید من دهن را باز ...

صائب تبریزی
 
۴۰۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۰

 

... ستاره سوختگی را علاج نتوان کرد

ز داغ لاله سیاهی به هیچ باب نرفت

به جرم این که کله گوشه بر محیط شکست ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۴

 

... قرار نامه سیاهی به خویش هر کس داد

چو لاله داد دل خویش از شراب گرفت

دل سیاه مرا رهنمای رحمت شد ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۸

 

... شدند سوخته جانان امیدوار آن روز

که داغ لاله به کف جام لعل فام گرفت

ز غنچه مستی بلبل دو روز بیش نبود ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۰

 

... گلی که روز وز شب از چاک پیرهن می گفت

همیشه آه هوادار لاله رویان بود

نسیم تا نفس آخر از چمن می گفت ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۱

 

... صایب دلش ز وضع مکرر سیاه شد

چون لاله غافلی که به عیش مدام ساخت

صائب تبریزی
 
۴۰۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۲

 

آن روی لاله رنگ مرا در نقاب سوخت

در پرده سحاب مرا آفتاب سوخت ...

... فیضی نبردم از می گلرنگ نوبهار

چون لاله در پیاله من این شراب سوخت

سنگین فتاده خواب تو ورنه فغان من ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۳

 

سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت

دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت

بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۷

 

... کو سینه ای که داغ عزیزان ندیده است

اینک هزار لاله درین بوستان بجاست

آیینه خانه دل ما بی غبار نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۹

 

... شیرین فسانه ای که به خوابم کند کجاست

چون لاله شد دلم سیه از تنگنای شهر

دشتی که خوش عنان چو سرابم کند کجاست ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۸

 

... از روی لطف گوشه چشم مروت است

هر برگ لاله ای لب لعلی است خونچکان

هر شبنمی ستاره صبح سعادت است

از جوش لاله هر رگ سنگی به کوهسار

پر خون چو نبض جوهر تیغ شهادت است ...

صائب تبریزی
 
۴۰۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۲

 

... سین سخا کلید در باغ جنت است

از تیغ آفتاب گل و لاله رنگ باخت

شبنم هنوز مست شکرخواب غفلت است ...

صائب تبریزی
 
۴۰۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۴

 

... از شمع بی نیاز بود خاک کشتگان

در کوه لعل لاله حمرا چه حاجت است

احوال ما به تیغ تو چون آب روشن است ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۰۰
۲۰۱
۲۰۲
۲۰۳
۲۰۴
۳۶۲