صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
... ز چهره عرق افشان او که حرفی گفت
که رنگ شرم و حیا لاله لاله از گل ریخت
ز بردباری دشمن خدا نگه دارد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰
... سیاهیی که به فرسنگ می نمایندت
بکن به لاله رخان چشم خود سیه صایب
که زود چهره به خون رنگ می نمایندت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۸
... بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن
که یک جهان قدح از لاله زار در گردست
غبار هستی عالم به گرد چون نرود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۳
... به داغ ذره دل نازک که خواهد سوخت
چنین که لاله خورشید داغدار خودست
به صید لاغر خونین دلان که پردازد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۸
... زنان سوخته رزقش همیشه آماده است
چو لاله هر که درین باغ آتشین جگرست
تو آن نه ای که به دوری ز دیده دور شوی ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۹
... ترا ز داغ عزیزان رفته نیست خبر
وگرنه لاله این باغ پاره جگرست
زبان شکوه ندارم ز خاکساریها ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۰
... کدام فتنه گر امشب درین چمن بوده است
که رخت لاله پر از خون و گل شکسته سرست
نمک ز خنده گل برده است گریه من ...
... نخورده ام به دل شبنمی درین گلشن
چو خون لاله و گل خون من چرا هدرست
هزار طاقت ایوب می شود کمری ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۵
... به احتیاط قدم در طریق عشق گذار
که داغ لاله این دشت دیده شیرست
مجو نشاط جوانی ز چرخ کم فرصت ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۰
... درین بساط من تیره بخت را صایب
چو داغ لاله ز خون جگر حصار بس است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۲
زمین ز سایه ابر بهار گلپوش است
ز جوش لاله و گل خون خاک در جوش است
نسیم لطف بهار از شمار بیرون است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
... که وقت ما و تو ای نازنین پسر تنگ است
سیه ز تنگی جا گشت خون لاله من
فضای دست بر این آتشین جگر تنگ است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۱
... چه نعمتی است که افسردگان نمی دانند
که داغهای جگرسوز لاله زار دل است
غرض ز خوردن می تلخ کردن دهن است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۰
... ز داغ کعبه سیاهی چرا نمی افتد
اگر نه سوخته عشق لاله رویان است
اگر خورم جگر خویش از پریشانی ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۸
... مشو ز بلبل آتش نوای من غافل
که جوش خون گل و لاله از خروش من است
به خون چو لاله کشد صد هزار پرده گوش
ترانه ای که نهان در لب خموش من است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۹
بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است
بهار برگ خزان دیده ای ز باغ من است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۱
... که گر هما فکنم زور بر کمان من است
بهار با نفس آتشین لاله و گل
کباب گرمی هنگامه خزان من است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۶
... ز گریه ای که به دامان دشت مجنون ریخت
هنوز داغ لاله کشتی خون است
دل رمیده من گرد کاروان غزال ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۱
... که زهد بر رخش از قبله در برآورده است
مشو ز لاله سیراب و داغ او غافل
که لیلیی ز سیه خانه سر برآورده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۲
ز موج لاله و گل باغ عالم آبی است
پی کشیدن دل هر بنفشه قلابی است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۴
... ز بس که زنگ ز دلها زدوده زنگاری است
ز سنگ لاله برآمد ز خاک سبزه دمید
قدم ز خانه به صحرا نه این چه خودداری است ...