گنجور

 
۳۸۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۵

 

وقت است جوش باده زند لاله زارها

میگون شود ز لاله لب جویبارها

طوفان لاله از سر دیوار بگذرد

گردد نهفته در گل بی خار خارها ...

... وز جوش گل پیاده نماید سوارها

از خون لاله و نفس گرم نوبهار

آید به جوش چون خم می کوهسارها ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۶

 

... در رهگذار باد سحرگاه نوبهار

از خیرگی ز لاله فروزد چراغ ها

چون روی شرمگین که برآرد عرق ز خود ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۹

 

وقت است سربرآورد از خاک لاله ها

آید ز زور باده به گردش پیاله ها

گردید تازه داغ فرورفتگان خاک

در چشم و دل مرا ز تماشای لاله ها

دیوانگی است سلسله پای کودکان ...

... بر صفحه عذار بتان نقطه های خال

در مصحف مجید بود چون جلاله ها

صایب به چشم هر که شد از فکر خرده بین ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰

 

از دست و تیغ عشق فگارند لاله ها

در خاک و خون نشسته یارند لاله ها

در دیده بصیرت پروانه طینتان

فانوس شمع چهره یارند لاله ها

باشند همچو شعله جواله بی قرار

بر خار و خس اگرچه سوارند لاله ها

تا سر کشیده اند به پایان رسیده اند

کم عمرتر ز شعله خارند لاله ها

یک نصف خون تازه و یک نصف مشک تر

چون نافه غزال تتارند لاله ها

در آتشند و خنده مستانه می زنند

با داغ دل گشاده عذارند لاله ها

در شیشه حسن باده لعلی عیان شود

آیینه دار روی بهارند لاله ها

در خون دهند غوطه تمنای بوسه را

دست نگاربسته یارند لاله ها

زان هرگز از خمار نگردند زردروی

کز خون خویش باده گسارند لاله ها

کردند خون خود به تماشاییان حلال

از سرگذشتگان بهارند لاله ها

با چهره شکفته آن آتشین عذار

دل مرده تر ز شمع مزارند لاله ها

با نور آفتاب چه باشد فروغ شمع

با روی یار در چه شمارند لاله ها

صایب ز خون خود می گلرنگ می خورند

زان ایمن از گزند خمارند لاله ها

صائب تبریزی
 
۳۸۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷

 

... یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را

افسوس که در دامن این لاله ستان نیست

داغی که خبردار نماید جگرم را ...

... از بال هما اره کشیدند سرم را

چون لاله درین باغ ندانم به چه تقصیر

بر داغ نهادند بنای جگرم را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸

 

... با سوخته جانان چه کند حرف جگرسوز

از داغ محابا نبود لاله ستان را

از رخنه شود سینه الماس مشبک ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۰

 

... هر داغ جگرسوز سیه خانه لیلی است

تا واله آن لاله عذارست دل ما

تا قطره خود را نکند گوهر شهوار ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۱

 

... از می نرود خشکی سودای دل ما

از داغ بود چون ورق لاله درین باغ

شیرازه جمیت اجزای دل ما ...

صائب تبریزی
 
۳۸۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۵

 

... از شمع برونی نشود بزم درون گرم

چون لاله مگر داغ بروید ز جگرها

زنهار که در بحر رضا دامن دل را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۶

 

... تا آینه روی تو شد انجمن افروز

شد آه گره در جگر لاله ستان ها

تا کی زنی ای نکهت گل حلقه بر این در ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱

 

... در دیده آب نگذاشت این کاه دود ما را

قانع به خون گر از رزق چون داغ لاله گردیم

سازد همان نمکسود چشم حسود ما را ...

... هر چند سر ز رفعت بر چرخ سود ما را

نیلوفر فلک را چون لاله داغ داریم

از سنگ کودکان شد تا تن کبود ما را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۲

 

... سودا نمی پرد ز سر از حمله این سنگ ها

از ساده لوحی می شوم هر گام محو لاله ای

با آن که دور افتاده ام از کاروان فرسنگ ها ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۳

 

... بر سرو بلندت آشیان ها

از خجلت روی لاله رنگت

شبنم زده گشت بوستان ها ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۵

 

دید ز خون دلم لاله ستان خاک را

آبله دل شکست شیشه افلاک را

لاله و گل خون کنند بر سر هر شبنمی

گر به گلستان بری روی عرقناک را ...

... من کیم و کیستم تا سر سوداییم

داغ گذارد به دل لاله فتراک را

گوهر شهوار را مهره گل نشمرد ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰

 

... داد جولان می دهد در دامن صحرا شراب

لاله در خارا خمار از باده لعلی شکست

می شود از سنگ بهر میکشان پیدا شراب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۱

 

... در بهاران مشو از باده گلگون غافل

که ز هر لاله در آتش بودش نعل شتاب

به جوانی نتوانی چو رسیدن باری ...

... تا بود دفتر گل روی میاور به کتاب

با نفس سوختگی لاله برآمد از سنگ

به کدورت چه فرو رفته ای ای خانه خراب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۳

 

... هست از روی تو چون برگ خزان دیده خجل

گرچه گلگونه هر لاله عذارست شراب

نه حباب است که در ساغر می جلوه گرست ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۵

 

... می رسد زود به سر عمر نفس سوختگان

لاله دامن صحرای وفا را دریاب

از هوادار شرر شعله سرکش گردد ...

صائب تبریزی
 
۳۸۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۶

 

... اگر از حسن گلوسوز بهاری غافل

جگر سوخته لاله ستان را دریاب

اگر از موی شکافان جهانی صایب ...

صائب تبریزی
 
۳۹۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱

 

... نصیحت من مجنون به یاد دار مخسب

بگیر از ورق لاله نقش بیداری

تو نیز ناخن داغی به دل فشار مخسب ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۳۶۲