گنجور

 
۳۸۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶

 

... ز نوبهار قناعت به داغ حسرت کرد

حسد به لاله خونین کفن بود ما را

به هر لباس که خواهیم جلوه گر گردیم ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵

 

... اگر مساعدتی کرد روزگار ترا

چو داغ لاله به غیر از ستاره سوختگی

چه گل شکفت درین موسم بهار ترا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳

 

... ز فکر نعمت الوان به خون نمی غلطم

به سینه داغی ازین لاله زار نیست مرا

ز خارخار تمنا بریده ام پیوند ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۹

 

... به خاک با سر ناخن نوشته اند مرا

چگونه سبز شود دانه ام که لاله رخان

به روی گرم مکرر برشته اند مرا

ز من به نکته رنگین چو لاله قانع شو

که از برای درودن نکشته اند مرا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴

 

... شراب کهنه دهد تازگی دماغ مرا

چو لاله در چمن از کاسه سرنگونی ها

تهی ز باده ندیده است کس ایاغ مرا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶

 

... که چشم هاست به دنبال گوشه گیران را

در آن دیار که آن روی لاله گون باشد

به گل زند چمن آرا در گلستان را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸

 

... ازان ز داغ نهان پرده بر نمی دارم

که دست و دل نشود سرد لاله کاران را

همای عالم توحید دانه پرور نیست ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴

 

... که آورد به سرای من آن پریرو را

چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز

که غمزه تو کمر بست تیغ ابرو را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶

 

... نظر به نعمت الوان چرا سیاه کند

به خون چو لاله زند هر که نان سوخته را

به حرف عشق دل داغدار من زنده است ...

... که می چکد ز نفس خون دهان سوخته را

دهن به شکوه خونین چو لاله باز مکن

که مرهم است خموشی زبان سوخته را ...

... شب وصال بود عاشقان سوخته را

ز داغ لاله سیاهی نمی رود هرگز

ز دل چگونه برآرم فغان سوخته را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷

 

... درین دو هفته که در آتش است نعل بهار

مده چو لاله ز کف جام ارغوانی را

مدار دست ز تعمیر دل درین موسم

که ریخت لاله و گل رنگ شادمانی را

زمین چو خضر اگر سبزپوش شد چه عجب ...

... عزیزدار ریاحین بوستانی را

بهار از گل و لاله است بر جناح سفر

مده ز دست رکاب سبک عنانی را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰

 

اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا

شود دو آتشه رخسار لاله در صحرا

خمار نرگس لیلی به چشم مجنون شد ...

... نمی شود دل پر خون گشاده از وسعت

که شد گره به جگر آه لاله در صحرا

فغان که حلقه سرگشتگی ز حیرانی ...

... مگر نسیم ازان زلف سرگذشتی گفت

که لاله ها شده مشکین کلاله در صحرا

ز کوه دامن دشت جنون پر از سنگ است ...

... به داغ آبله یابند دشت پیمایان

نشان پای مرا همچو لاله در صحرا

هنوز از اثر دود آه مجنون است ...

... به چشم وحشت مجنون دور گرد مرا

سواد شهر بود داغ لاله در صحرا

شده است کوچه و بازار پر ز دیوانه ...

... سیاه خیمه لیلی در گریه مجنون

نهان به خون شده چون داغ لاله در صحرا

گل همیشه بهارست داغ من صایب

اگر بهار زند جوش لاله در صحرا

صائب تبریزی
 
۳۸۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸

 

... نشسته تا به کمر در میان خاکستر

هنوز تشنه داغ است برگ لاله ما

صائب تبریزی
 
۳۸۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹

 

حدیث خام مجویید در رساله ما

به مهر داغ رسیده است برگ لاله ما

چو جام لاله می ما چکیده داغ است

کراست زهره که بر لب نهد پیاله ما ...

... به داغ سینه مجروح ما مبین زنهار

که خنده در دهن کبک سوخت لاله ما

چو لاله با جگر گرم عشق می بازیم

ز داغ خویش بود عنبرین کلاله ما

ز رزق ما فلک سفله باز می گیرد ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰

 

ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما

که خون مرده کند باده را پیاله ما ...

... به ما سپهر سیه دل چه می تواند کرد

به روی داغ گشوده است چشم لاله ما

نباشد از دل خود چون کباب ما صایب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴

 

... که ساختند نگون کاسه گدایی ما

سبک چو ابر بهاران ز لاله زار گذشت

ز خارزار ملامت برهنه پایی ما ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۰

 

... شده است چون رخ لیلی و سینه مجنون

ز جوش لاله و گل دامن بیابان ها

چنان گشایش دل عام شد که وا کردند ...

... ز جوش گل رگ لعل است خار بر دیوار

ز لاله پنجه مرجان شده است مژگان ها

چگونه دل نبرد از سخنوران صایب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۶

 

... دستی که چون سبو نشد از زیر سر جدا

تا همچو لاله چشم گشودم درین چمن

هرگز نبود داغ مرا از جگر جدا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶

 

... نقد از شکوفه کرد بهاران بهشت را

شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج

نتوان به گریه شست خط سرنوشت را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷

 

... می سوزدت به داغ جگرسوز عاقبت

گر نوبهار لاله احمر کند ترا

بتخانه می کند دل چون کعبه ترا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱

 

... چون رعد هر نفس نخروشد کسی چرا

در موسم بهار می لاله رنگ را

چون لاله کاسه کاسه ننوشد کسی چرا

گرم است تا ز آتش گل سینه بهار ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۳۶۲