گنجور

 
۳۰۶۱

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

... امروز در آتشم چو گلنار ز غم

فردا که دمد لاله ز خاکم بنگر

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۲

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۶

 

... کوه از گل لعل کرده پر دامن باز

در آتش نیم کشته لاله نگر

کز باد چگونه میشود روشن باز

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۳

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

... وز خون لبت ملاحتی می یابم

در گلشن حسن لاله زار رخ تو

بر هر جگری جراحتی می یابم

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۴

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

ایسرو قد لاله رخ غنچه دهن

یاقوت لب سنگدل سیم دقن ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۵

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

... خطیست بخون مردمانش سجلی

پیداست ز داغ لاله کز روی زمین

کس زیر زمین نرفت بیداغ دلی

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۶

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۰

 

... نقش بت پرست از درون پاک کنی

عاشق نشوی بدانکه چون لاله مست

داغت بنهی و جامه یی چاک کنی

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۷

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

... بود لب شکرین تو شربت کوثر

خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار

از آن قدتو که شد بنده قامت طوبیش ...

... لب تو شربت کوثر قد تو قامت طوبی

خد تو لاله نوبر خط تو سر خط خوبی

قد تو قامت طوبی لب تو شربت کوثر

خط تو سر خط خوبی خد تو لاله نوبر

تقطیع مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۸

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

هوا بسبزه گهر ریخت بلبل آب از چشم

تو لاله وار نشین چشم جان پر خون دار

دگر بروی خوش گل که دیده دوخته مرغ ...

... بسکه بلبل چشم بر روی خوش گل دوخته

لاله وارش چشم پرخون زآتش گل سوخته

تقطیع فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ...

... لبان غنچه بجو گر شراب مشکین بوست

چو لاله هر چه بر افروخت چهره دوست مدار

نافه گر مشک دهد غنچه چرا مشکین بوست

شمع اگر شعله دهد لاله چه افروخته روست

تقطیع فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۶۹

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور

 

... ایا حریف گل اندام چون رسید بهار

ز بهر کام دل آور بلاله زار گذار

درست چون قدحست آفتاب گل برمی ...

... گل در بهارست چون آفتابی

زد لاله زان رو بر آتش آبی

تقطیع فعلن فعلون فعلن فعولن ...

... مخواه تا بتوان غیر ساقی گلچهر

به دور لاله کن از زهد غنچه سان انکار

مراست دیده بهنگام گلستان پیوست ...

... ایساقی گلچهره هنگام گلستانست

در لاله کن از غنچه آن برق که باران است

تقطیع مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن ...

... رهین جام شرابست هوش اهل نظر

ز جام لاله خرابست عقل هر هشیار

بزم گل چو خلد آمد خلد اگر شرابستش ...

... صنعت لف و نشر مرتب

یقین که لاله ساغر زده پرستدمی

نشانده عادل عهدش مگر زمی بکنار ...

... چنین که سد شریعت ببست شاه دیار

لاله ساغر زده بر سنگ و لب از می شسته

شاه عادل مگر این سد شریعت بسته ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۰

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره

 

... صنعت سجع متوازن

گلی و لاله رخی لیک به ز سر و قدت

مهی و سر و قدی لیک به ز لاله عذار

یکی که شکل تو دیدست و قامتت داند

که خود روا نبود نسبتت بسرو و چنار

لاله رخی لیک به ز سرو قدستت

سر و قدی لیک به ز لاله خدستت

تقطیع مفتعلن فاعلات مفتعلن فع ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۱

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

... تویی که روز وصالم ز گریه زهر دهی

منم که خون خورم از آن دو لاله گون رخسار

اگر زکین کشدم غم گذار تا بکشد ...

... یقین که از نظر التفات بخت امشب

رخ چو لاله ات آمد مه تمام عیار

همدم اهل التفات امشب

بشما تافت لاله آمد مه

تقطیع فاعلاتن مفاعلن فعلن ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۲

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور

 

... ایا حریف طرب چون وزید باد بهار

چو لاله می خور و مهر از زمانه چشم مدار

هباست بی می و گل عمر آتشی در زن

بهر چه دارد از اندیشه ات چو بوتیمار

رسید لاله و دارد بهر کمین خاری

چو گلرخی است که دارد رقیب ناهموار

نوبهارست و گل آتش زده در هر خاری

لاله را چشم چهار از پی گلرخساری

تقطیع فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ...

... صنعت تشبیه مطلق

سمن چو ساقی دلجو به لاله زار آمد

که تا چو لاله برافروزد از رخش انظار

یقین که مستی بلبل چو غنچه پنهانیست ...

... ساقی چو بهار آمد کو غنچه پنهانیت

تا لاله برافروزد از آتش ریحانیت

تقطیع مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلان ...

... مگر که یافت ز شاه ولایت اینمقدار

تو لاله بین چو نکو اختری که تافته است

نظر کیش بوی افتاده است شاه دیار ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۳

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱ - شمع و پروانه

 

... نسیم لطف او با هر که یار است

در آتش گر بود در لاله زار است

بصر کایینه قدرت نمایی است ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۴

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه

 

... چو صد پروانه گرد شمع سوزان

به دلسوزی داغ لاله در باغ

سمن در کف گرفته پنبه داغ ...

... چو شمعش رشته جان سوخت بلبل

چراغ لاله شمع گل برافروخت

بنفشه از غمش پروانه وش سوخت

میان باغ چندان لاله شد جمع

که شد صحن چمن طشتی پر از شمع ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۵

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۵ - جواب دادن پروانه

 

... که گویید از من آن سرو روان را

که ای شمشاد قد لاله رخسار

ز شوخی آتش محضی پریوار ...

... بنازم سرو قد شوخ شنگت

بمیرم پیش روی لاله رنگت

دلم خواهد که دفع هر گزندی ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۶

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع

 

... چو دزدان گر سبکدستی نمودی

ز فرق لاله تاج زر ربودی

بیکساعت دویدی گرد عالم ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۷

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۱ - دور کردن باد پروانه را از شمع

 

... قیامت در میان مجلس افتاد

که ناگه تاج آن مشکین کلاله

رود بر باد همچون تاج لاله

برآمد از دل خلق از غمش دود ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۸

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۵ - زاری کردن پروانه از فراق شمع

 

... گیاهی همچو من گر سوخت غم نیست

درین وادی کز آتش لاله زارست

چو لاله آتش از وی داغدارست

ننالم جز ز سوز سینه ریش ...

... و گر کردم بصحرا چون غزاله

ز صحرا خیزد آتش لاله لاله

و گر بر گنبد گردون کشم رخت ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۷۹

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۰ - بیمار شدن شمع و شکایت کردن از فلک

 

... عیان شد رشته جان همچو نالش

نماند از هستی اش چون لاله آنماه

بجز داغ درون و شعله آه ...

... همه دور تو بی پرگار باشد

نه من چون لاله دارم داغ ازین باغ

که اهل دل همه مردند ازین باغ ...

اهلی شیرازی
 
۳۰۸۰

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۶ - بونهادن عنبر بر آتش و خبر یافتن از پروانه

 

... بجان آیینه را آتش فروزد

کنون ای لاله روی عنبرین موی

سهی قد سرو ناز آتشین روی ...

اهلی شیرازی
 
 
۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۳۶۲