دوش ناگه نهفته از اغیار
یافتم بر در سرایش بار
مجلسش زان سوی جهان دیدم
دور از اندیشه و گمان دیدم
مجمعی دیدهام پر از عشاق
جسته از بند گنبد زراق
چار تکبیر کرده بر دو جهان
گشته فارغ زشغل هر دو جهان
باده از جام معرفت خورده
راه زان سوی شش جهت کرده
همه گویای بی زبان بودند
همه بی دیده، نقش خوان بودند
ماجرایی که آن زمان میرفت
سخن الحق نه بر زبان میرفت
نکتهها رفت بس شگرف آنجا
درنگنجید صورت و حرف آنجا
صوت وحرف از جهان جسم بود
بهر ترکیب فعل و اسم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.