رباعی شمارهٔ ۶۹
آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست
بر من ز من از صفات هستی بدنست
تا ظن نبری که هستی من ز منست
آن سایه ز من نیست که از پیرهنست
آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست
بر من ز من از صفات هستی بدنست
تا ظن نبری که هستی من ز منست
آن سایه ز من نیست که از پیرهنست
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
ناشناس نوشته:
مصرع دوم از هر دو بیت رو نمیفهمم
👆⚐
شمس الحق نوشته:
روشن است ناشناس جان !!
خودم از سخن خودم خندیدم ، ناشناس جان هم از آن حرف هاست ، عرض میکنم که این نهایت شناخت و اوج عرفان است ، بیهوده نیست که مولوی اینهمه ایشان را ستایش کرده است .
میفرماید این بدنی که شما از من می بینید یکی از نمود ها و علامت های وجود است ، ورنه من نیستم و فنای فی الله شده ام و از آنجا که براین علایم پیرهنی باید کرد از بهر ستر عورت ، این پیراهن سایه ای دارد و این سایه از آن پیراهن است نه از من .
👆⚐