منم آن مفلسی که کیسهٔ من
ندهد شادیی به طراران
سیم در دست من نگیرد جای
چون خرد در دماغ می خواران
مستی از صحبتم بپرهیزد
همچو خواب از دو چشم بیماران
من چنین آزمند نومیدم
از تو ای قبلهٔ نکوکاران
کافتاب امید را به فلکی
خشکسال نیاز را به باران
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
منم آن مفلسی که کیسهٔ من
ندهد شادیی به طراران
سیم در دست من نگیرد جای
چون خرد در دماغ می خواران
مستی از صحبتم بپرهیزد
همچو خواب از دو چشم بیماران
من چنین آزمند نومیدم
از تو ای قبلهٔ نکوکاران
کافتاب امید را به فلکی
خشکسال نیاز را به باران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ویحک ای ابر گنهکاران
سنگک و برف باری و باران
روی چون حاصل نکوکاران
زلف چون نامه گنهکاران
غمزه مانند آرزوی مضر
در کمینگاه طبع بیماران
خیره اندر کرشمه چشمش
[...]
منشین با بدان و بدکاران
باش دائم رفیق دینداران
از پی رغبت خریداران
در تو معلوم طبل عطّاران
شاه بهرام گور با یاران
باده میخورد چون جهان داران
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.