گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی

کی سزاوار هوای رخ جانان باشی

درّ دریا تو چگونه به کف آری که همی

به لب جوی چو اطفال هراسان باشی

چون به ترک دل و جان گفت نیاری آن به

که شوی دور ازین کوی و تن‌آسان باشی

تا تو فرمانبر چوگان سواران نشوی

نیست ممکن که تو اندرخور میدان باشی

کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو

تو همان به که اسیر خم چوگان باشی

به عصایی و گلیمی که تو داری پسرا

تو همی‌خواهی چون موسی عمران باشی

خواجهٔ ما غلطی کردست این راه مگر

خود نه بس آنکه نمیری و مسلمان باشی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode