تا بدیدم زلف عنبرسای تو
وان خجسته طلعت زیبای تو
جانو دل نزدت فرستادم نخست
آمدم بیجان و دل در وای تو
بی دل و بیجان ندارد قیمتی
بنگر این بیقیمت اندر جای تو
آستین پر خون و دیده پر سرشگ
چشم خیره در رخ زیبای تو
مشک و عنبر بارد اندر کل کون
چون فشانی زلفک رعنای تو
من نیارم دید در باغ طرب
سرو از رشک قد و بالای تو
من نیارم دیدن اندر تیره شب
مه ز رشک روی روح افزای تو
چون برون آیم ز زندان فراق
تا نیارندم خط و طغرای تو
پس بجویم من ترا و عاقبت
کشته گردم آخر اندر پای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقم بر لعل شکرخای تو
فتنهام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ
[...]
ای قبای حسن بر بالای تو
مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
یاد زلفت برد آب روی صبر
آتش غم گشت خاک پای تو
صد هزاران دل به غوغا بردهای
[...]
آنچه با من میکند سودای تو
میکشم چون نیست کس همتای تو
با خیالی آمد از خجلت هلال
پیش بدر عارض زیبای تو
بر گشاید کار هر دو کون را
[...]
من ز رحمت میکشانم پای تو
کز طرب خود نیستم پروای تو
چشم من جای تو بود ای نور چشم
رفتی و ماند از تو خالی جای تو
چشم خود را اگر نمیبینم رواست
چون نبینم بی تو من ماوای تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.