گفتم از عشقش مگر بگریختم
خود به دام آمد کنون آویختم
گفتم از دل شور بنشانم مگر
شور ننشاندم که شور انگیختم
بند من در عشق آن بت سخت بود
سختتر شد بند تا بگسیختم
عاشقان بر سر اگر ریزند خاک
من به جای خاک آتش ریختم
بر بناگوش سیاه مشک رنگ
از عمش کافور حسرت بیختم
عاجزم با چشم رنگ آمیز او
گرچه از صد گونه رنگ آمیختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من پشیمانم که مکر انگیختم
از مراد خشم او بگریختم
بر خدا یک شب شفیع انگیختم
خاک بر خون جگر آمیختم
ای بسا صحبت که روز انگیختم
چون شب آمد سلک آن بگسیختم
گوید آنجا خاک را می بیختم
زین جهان پاک می بگریختم
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.