گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

گفتم از عشقش مگر بگریختم

خود به دام آمد کنون آویختم

گفتم از دل شور بنشانم مگر

شور ننشاندم که شور انگیختم

بند من در عشق آن بت سخت بود

سخت‌تر شد بند تا بگسیختم

عاشقان بر سر اگر ریزند خاک

من به جای خاک آتش ریختم

بر بناگوش سیاه مشک رنگ

از عمش کافور حسرت بیختم

عاجزم با چشم رنگ آمیز او

گرچه از صد گونه رنگ آمیختم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode