گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمّار باش

شو بری از نام و ننگ و از خودی بیزار باش

دین و دنیا جمله اندر باز و خود مفلس نشین

در صف ناراستان خود جمله مفلس‌وار باش

تا کی از ناموس و زرق و زهد و تسبیح و نماز

بندهٔ جام شراب و خادم خمّار باش

می‌پرستی پیشه‌گیر اندر خرابات و قمار

کمزن و قلاش و مست و رند و دردی خوار باش

چون همی‌ دانی که باشد شخص هستی خصم خویش

پس به تیغ نیستی با خلق در پیکار باش

طالب عشق و می و عیش و طرب باش و بجوی

چون به کف آمد ترا این روز و شب در کار باش

با سرود و رود و جام باده و جانان بساز

وز میان جان غلام و چاکر هر چار باش

از سر کوی حقیقت بر مگرد و راه عشق

با غرامت همنشین و با ملامت یار باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode