چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی
گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی
گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی
گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری
گهی به غمزه اسیرم کنی به گمراهی
گه از مسافت با روغنی کنی آبی
گه از لطافت با کهربا کنی کاهی
به دست رد و قبول تو چون به دست کریم
عزیز و خوارم چون سیم قل هو الاهی
به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن
منافقی چکنی مار باش یا ماهی
ندیده میوهای از شاخ نیکوییت وز غم
شکوفهوار شدم پیر وقت برناهی
به نوک غمزهٔ ساحر مباش غره چنین
که هست خصم ستم ناوک سحرگاهی
از این شعار برون آی تا سوی دلها
بسان شعر سنایی شوی به دلخواهی
حدیث کوته کردم که این حدیث ترا
چو عمر دشمن سلطان نکوست کوتاهی
یمین دولت بهرامشاه بن مسعود
که هست چست بر او خلعت شهنشاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هلال ماه صیام از سپهر ناگاهی
بتافت آنک، ربی و ربک اللهی
بسان زورق سیمین میان دریائی
بشکل نعلی زرین فتاده در راهی
چنانکه بردم طاوس نیم دایره
[...]
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی
چو بندگان، مه و خورشید بر درت شب و روز
نشسته اند به هر خدمتی که در خواهی
تویی که از ره تسبیب، قسط روزی خلق
[...]
همای چتر فلک سای ارسلانشاهی
که باد سایه ی چترش ز ماه تا ماهی
کشید رخت بر این آشیان، ز اوج ظفر
شکار کرده هر اقبال را، که میخواهی
گرفته روی ممالک ز تیغش آرایش
[...]
چه خوش بود که به بالینِ خفته ناگاهی
چو چشم باز گشایم مرا رسد ماهی
فقیر را چه سعادت ورایِ آن باشد
که سر به کنجِ خرابش در آورد شاهی
میانِ ظلمتِ شب نورِ طلعتش باشد
[...]
بحسن روی تو ای آفتاب خرگاهی
ندید دیده گردون ز ماه تا ماهی
توئیکه رنگ رخت را جهانیان گویند
که چشم بد مرسادت که صبغه اللهی
اگر رسائی قد تو باغبان بیند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.