قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن
فضل یحیاست بر ضعیف و قوی
فضل یحیای صاعد هروی
پادشاه قضات و خواجهٔ شرع
که چو صدرست و دیگران چو روی
از صعود حیات و فضل دلش
نیست جز صورت صراط سوی
پیش ادراک خاطر علویش
محو شد نحو بوعلی نسوی
شعر و خطش ز نور و از ظلمت
قلب شیعی و قالب اموی
شعر و خطش بدیدم و گفتم
تن یزیدی چراست جان علوی
گر نبودی بیان او که شدست
فلک و کوکب و رشید غوی
ورنه از رنگ خط و معنی شعر
شدمی هم در آن زمان ثنوی
یکی او ببرد ازین خادم
پنجی و چاری و سهای و دوی
ای که سنگ هنگ نیست ترا
چون خس از باد خوی یافه دوی
به زیارت به سوی مشتی دون
کعبهٔ کعبتین نه ای چه شوی
به هوا سوی کس نشاید رفت
از پی دین روا بود که روی
نخرامد به خاصه در معراج
سوی قارون رکاب مصطفوی
کی شوم چون تو گرچه گویم شعر
کی رسد زال در کمال زوی
گرچه با زر و زندگی بشود
آهن از آهنی و جو ز جوی
تا بود نطق جبرییل به جای
چون کند پشهای در آب دوی
من به گرد تو خود نیارم گشت
زان که من چشم دردم و تو ضوی
گفتی آیم میا که گر آیی
سوی من با تواضع نبوی
ندی ینزل الله اندر شهر
حنبلیوار در دهم بنوی
که دریغست گوش و چشم کرام
به هوا بینی و هوس شنوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با شریعت ره حقیقت جوی
ره تاریک بی چراغ مپوی
آه ازین کودکان مشکین موی
آه ازین دلبران زیباروی
رخ ایشان چو لاله بر سر کوه
قد ایشان چو سرو بر لب جوی
عالم از رنگ و بویشان چو نگار
[...]
ای سنایی به گرد شرک مپوی
آنچه گوید مگوی عقل مگوی
خنصر وسطی این دو انگشت است
هر دو از بهر نفس در تک و پوی
از زمانه اگر امان جویی
[...]
همچو احرار سوی دولت پوی
همچو بدبخت زاد و بود مجوی
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.