ای دیده اگر هزار سیل انگیزی
خاک همه تبریز به خون آمیزی
از عهده ماتمش نیائی بیرون
بی فایده آب خود چرا میریزی؟
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای دیده اگر هزار سیل انگیزی
خاک همه تبریز به خون آمیزی
از عهده ماتمش نیائی بیرون
بی فایده آب خود چرا میریزی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
ای دل! تو اگر ز رنج جان پرهیزی
در جستن وصل آب رخ خود ریزی
با یار چنان شبی که صد عمر دراز
بنشینی اگر از سر جان برخیزی
از باد اگر سبق بری در تیزی
چون خاک اگر هزار رنگ آمیزی
چون آب محبت علی نیست تو را
آتش ز برای خود همی انگیزی
ای دل چو تو از دامن حُسن آویزی
باید که زهیچ زحمتی نگریزی
شرط است که چون تو پای در عشق نهی
اول گامی زکام خود برخیزی
زیبد اگر از تنگدلی بگریزی
در خرّمی و عیش فراخ آویزی
هم باده، گرت بجان ستانی میلست
هم جرعه ، اگگر دل دهدت خون ریزی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.