گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

عقل را گفتم که عمری پیش ازین چوپانیان

گردن از گردون گردان از چه می‌افراشتند

این زمان آخر چرا زین سان جدا از خان مان

پشت بر کردند و روی از دشمنان برداشتند

گفت ای غافل تو از صورتگران روزگار

نیستی آگه کزین صورت بسی انگاشتند

پیش ازین چون گله در صحرای گیتی مردمان

خویشتن را گرگ یکدیگر همی پنداشتند

چون نبود این گله را از حفظ چوپانی گریز

میر چوپان را به چوپانی برو بگماشتند

میر چوپان را به چوپانی گریز

گرگ و میش آن داوری را از میان برداشتند

تا به عهد دولتت شاهنشه ایران رسد

گله را ار خواستند ار نه بدو بگذاشتند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode