گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد

سودای باده پختن، سودای خام باشد

از جام باده حاصل، یک ساعت است مستی

وز شکر لب او، سکری مدام باشد

با قد تو صنوبر، در چشم ما نیاید

او کیست تا قدت را، قایم مقام باشد؟

جان خواست لعلت از من، گر می‌برد حلالش

جان تا لب تو خواهد، بر من حرام باشد

ساقی به ناتمامان، می ده تمام و از ما

بگذر که پختگان را، بویی تمام باشد

با این همه غم دل، گر می‌کنی قبولم

اقبال هندوی من، شادی غلام باشد

ای صد هزار طالب، جویای درد عشقت!

مخصوص این سعادت، تا خود کدام باشد؟

در سلک بندگانت گر نیست نام ما را

در نامه گدایان، باشد که نام باشد

صبح ازل نشستم، بر آستان عشقت

زین در قیام سلمان، شام قیام باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode