بود عبدالحکیم آن کوست بینا
بموقعهای حکمت اندر اشیاء
موفق او بتوفیق سداد است
بقول و فعل کز حقش نهاد است
نبیند او خلل در شیئی الا
کند مسدودش ار دارد تقاضا
نبیند هم فسادی در مقامی
که نارد بهر اصلاحش قیامی
نبیند هیچ نامعمور جائی
که ننهد بر تعمیرش بنائی
نگردد مشتبه قصدم ز ویران
نه آن باشد که میفهمند خلقان
بود مقصودم از ویرانه حالی
که اندر نظم تام آید خلالی
معانی را بجای خود نکو فهم
ز مو باریکتر شو مو بمو فهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.