آنکه آمد نه فلک نیم آستانش
بی دریغ افکند بر خاک آسمانش
فخر بودی جاودان روح القدس را
فرق سودی گر به پای پاسبانش
آنکه جان از پرتو جسمش جهان را
شد لگدکوب مخالف جسم و جانش
خصم از بی مغزی و هیچ استخوانی
نرم کرد از نعل مرکب استخوانش
آنکه قطب دایره امکان گرفتند
ای دریغا مرکز آسا در میانش
ناصبی تن خست از نوک خدنگش
ملحدی دل سوخت از رمح سنانش
کافری بگداخت بر داغ صغیرش
مشرکی بشکست برمرگ جوانش
آب بست این سگ به روی اهل بیتش
آتش افکند آن دد اندر دودمانش
آه از آن طوفان که نوح نینوا را
غرق شد زورق به بحر بی کرانش
تا علم سازد عدو نامی به عالم
خواست کز عالم براندازد نشانش
شکر لله زین عمل جز لعن و نفرین
نیست تا محشر جزایی در جهانش
چون در آرندش به محشر نیز باشد
کیفر کفران عذاب جاودانش
بر تولای و تبرای صفایی
کاین معانی هست پیدا از بیانش
بنگر ای شاهنشه ملک شفاعت
رحمتی هم آشکارا هم نهانش
هر زمان در کاه عمر دشمنان را
هر نفس بفزای عز دوستانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم آیا در کنار آرم میانش
خود سبک در تاب شد و آمد گرانش
خواستم تا بوسه یی گیرم ز لعلش
بی دُرِ دندان نشد پیدا دهانش
قفلِ لب بگشاد و خندان شد به خنده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.