آن نه ابروی و این نه مژگان است
تیر بی پر و تیغ عریان است
آن نه قامت که سرو صدر نشین
و آن نه طلعت که شمس ایوان است
آن نه ابرو بود دو قبضه پرند
وان نه مژگان دو حصه پیکان است
رخ مخوانش که خجلت خورشید
لب مرانش که شرم مرجان است
دل در آویخت خوش بدان خم زلف
و ایمن از آن چه ی زنخدان است
پیش چشم تو نرگس از تشویر
سر چو نیلوفرش به دامان است
بودنم بی تو سخت و دشوار است
مردنم با تو سهل و آسان است
خوش صفایی دو اسبه می تازی
مگرت ره به کوی جانان است
باز کش خامه را عنان نگار
صفحه نامه این نه میدان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکش خاک روب میدان است
عیسی اش پاسبان ایوان است
تا به غربت فتاد خاقانی
یکدری خانهایش زندان است
نه درون ساختنش توفیق است
نه برون تاختنش امکان است
روی چون عنکبوت در دیوار
[...]
آن جسد را حیات ازین جان است
همه تختند و او سلیمان است
زان صراحی، که جام رضوان است
بادهای ده، که جرعهاش جان است
دعوی عشق کردن آسان است
لیک آن را دلیل و برهان است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.