گرچشم تو فتنه زمان است
غم نیست رخت ره امان است
ابروت فراز چشم خون ریز
یا تیغ به دست جاودان است
نی نی غلطم نه تیغ و جادو
اکلیل به فرق فرقدان است
آن غمزه و ابروی دلاویز
یا تیر به چله کمان است
عشق تو و شعله فلک تاب
سنجیده ام آتش و دخان است
جان دادم و بوسه ای ندادی
کالای تو بیش از این گران است
خون دلم از دو گوشه ی چشم
بر صفحه ی روی ترجمان است
در نصرت دیده خامه را نیز
خوناب جگر به ناودان است
کلکم شده هم نفس که زینسان
جان سوز بیان و تر زبان است
در دست تو این قلم صفایی
به نی به ورق شکرفشان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
[...]
خورشید ممالک جهان است
شایستهٔ بزم و رزم از آن است
هر شور وشری که در جهان است
زان غمزهٔ مست دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
[...]
این باد بهار بوستان است؟
یا بوی وصالِ دوستان است؟
دل میبرد این خط نگارین
گویی خط روی دلستان است
ای مرغ به دام دل گرفتار
[...]
میخانه سرای عاشقان است
رندی که چو ماست عاشق آن است
بستان و بنوش شادی ما
جامی که به از شراب جان است
از ما نکند کناره معشوق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.