گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

گرچشم تو فتنه زمان است

غم نیست رخت ره امان است

ابروت فراز چشم خون ریز

یا تیغ به دست جاودان است

نی نی غلطم نه تیغ و جادو

اکلیل به فرق فرقدان است

آن غمزه و ابروی دلاویز

یا تیر به چله کمان است

عشق تو و شعله فلک تاب

سنجیده ام آتش و دخان است

جان دادم و بوسه ای ندادی

کالای تو بیش از این گران است

خون دلم از دو گوشه ی چشم

بر صفحه ی روی ترجمان است

در نصرت دیده خامه را نیز

خوناب جگر به ناودان است

کلکم شده هم نفس که زینسان

جان سوز بیان و تر زبان است

در دست تو این قلم صفایی

به نی به ورق شکرفشان است