بدین اخلاق و اوصاف خدایی
ترا نبود گریز از دل ربایی
به دام و آشیان مرغ غمت راست
بسی بهتر اسیری از رهایی
دل از قیدم رهان کاین رشته برپای
ندارد فرق بندی یا گشایی
قوی تر بر وفایت عهد بستم
ز خوبان هر چه دیدم بی وفایی
شکیبایی مدار از ما تمنا
گذشت از صبر کارم در جدایی
چه دولت ها دهد دستم که یکبار
به سر وقتم به پای پرسش آیی
چو زلفت بار غم در هم شکستم
مرا ز آن حقه باید مومیایی
سرم بر عرش ساید گر کند باز
به چشمم خاک پایت توتیایی
مرا باشد شفا از آن لب تو مپسند
که من گردم هلاک از بی دوایی
به دوزخ رفتنش مشکل نباشد
توگر همراه باشی با صفایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.