از سرو سخنوری ندیدم
وز ماه صنوبری ندیدم
حوری چو تو در لباس مردم
نشنیده ملک پری ندیدم
با زلف تو نافه ی ختا را
یک موی برابری ندیدم
از باد بهار و بوی بستان
این غالیه گستری ندیدم
جز طره ی او در آتش چهر
از مار سمندری ندیدم
نخل و گل و یاس و ارغوان را
با سرو تو همسری ندیدم
هجر تو و صبر خویشتن را
کاری است که سرسری ندیدم
با آن همه رم دل آمدت رام
از چرخ کبوتری ندیدم
دل بردن و زیر پا فکندن
زیبنده دلبری ندیدم
از جوق بتان به جز تو کس را
در جور چنین جری ندیدم
از دشمن و دوست هم به بدخواه
این پایه ستمگری ندیدم
توحید مجو صفایی از خویش
کز شرک ترا بری ندیدم
جز مو نستردن از تو یک موی
قانون قلندری ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من چون تو به دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم
مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم
وین بوالعجبی و چشم بندی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.