با حضور تو به لب جانم از آن دیرآید
که ز دیدار مگر دیده و دل سیر آید
تا به تعجیل ز بالین نرود عمر عزیز
نه عجب جان اگر از سینه به تأخیر آید
اثری هست عجب خاک سر کوی ترا
که درد هر که نهد پای زمین گیر آید
چین به ابرو زده چشم سیهش تا چه کند
ترک بد مست اگر دست به شمشیر آید
این غزال از چه نژاد است که در نیم نگاه
کمترین صید شکار افکن او شیر آید
شد عیان صورتی از پرده که بامعنی دی
عالمی در نظرم پرده ی تصویر آید
فتح دل ها همه ز ابرو کند اینک شمشیر
کرد کاری که کم از مالک تدبیر آید
گرنه جعد به خمت شعبده باز است چرا
موبه مو در نظرم حلقهٔ زنجیر آید
راند برصفحه ی رخ اشک صفایی غم دل
کاین نه شرحی است که از خامه به تحریر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که در سینه من تیر پی تیر آید
نفس از دل چو کشم ناله زنجیر آید
رشته طول امل را نتوان پیمودن
قصه شوق محال است به تقریر آید
هیچ کس راه به سررشته تقدیر نبرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.