ز چاک سینه اگر بر کشم فغانی چند
به یک نفیر بهم بر زنم جهانی چند
سرشک دل نکند تا سرای تن ویران
نهادم از مژه بردیده ناودانی چند
به جان فشانی و سربازیم اشارت کن
اگر به عهد حرام یابد امتحانی چند
سوای مهر تو عشاق را بسته که دید
ستاره ای که شود ماه آسمانی چند
مرا شمر سگ این آستان به حکم وفا
یکی حساب کن از خیل پاسبانی چند
ز طره تو به زلف بتان چه فرق که نیست
چنان که نسبت ثعبان به ریسمانی چند
فتم اسیر تو زلفا چه دوده ای که فتاد
اسیر هر خم موی تو دودمانی چند
چه پرسی از دل خود کشتگان خفته به خون
فتاده بر سر کوی تونیم جانی چند
ز تار زلف تو پیران خمیده جز تو جوان
که بست یک ره از این دست بدگمانی چند
مرا صفایی و سودای خوب رویان چیست
کجا برآمده یک پیر با جوانی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امان نداد جدایی مرا زمانی چند
که التماس کنم از اجل امانی چند
دلا به سینه ی جانان گذر مکن زنهار
که بسته نرخ نگاهی به نقد جانی چند
عمارت دل ویران مجوی از آن که به هیچ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.