گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب

از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب

دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم

ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب

واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است

ما و شراب ناب، تو و مست و احتساب

پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام

کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟

امروز زلف [و] طرهٔ شب را گشوده است

در آسمان آینه کن سیر ماهتاب

بی او مدان که باده کشان باده می کشند

چشمی است پر ز گریهٔ خم ساغر شراب

بالله از عمارت کونین بهتر است

تعمیر پایهٔ در و بام دل خراب

خواهی شوی نهان ز اجل پیشتر ز موت

زودی بپوش چشم سعیدا برو بخواب