ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع
تابعانت به همه طبع و طبایع مطبوع
ذات او تا به صفت غیر خودی پیدا کرد
چون تویی در کرم و خلق نیامد به وقوع
تا صول سبق حال گرفتم از عشق
علم ماضی و مضارع به نظر گشته فروع
هر چه گاهی که نظر بر رخ او می افتد
می کنم از ته دل سورهٔ اخلاص شروع
میل آن گوشهٔ ابرو به نگاه عجز است
نیست مقبول نمازی که در او نیست خشوع
مهر ورزیدن این ماهوشان عین خطاست
باده ای نوش که کیفش نبود نامشروع
بر نسب فخر و حسب تکیه حرام است حرام
خودپرستی به همه دین و مذاهب ممنوع
بازگشت است رسیدن به خدا راه درست
که به مطلب نرسیده است کسی جز به رجوع
طالعت گرچه سعیدا شده ابری خوش باش
شاید آن ماه ز بخت تو کند باز طلوع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حیف بر آدمی ابله نادان ضعیف
کهجهولستوظلوم است و جزوع است و منوع
هم مگر عین عنایت نظری فرماید
ورنه کس جان نبرد از خطر نفس ملوع
عشق گر مرکز این دور نبودی نشدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.