گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

که طرف از این فلک فتنه بار می بندد

که یک گره چو گشاید هزار می بندد

هوا به روی گل و لاله رنگ می ریزد

بهار پای چمن را نگار می بندد

چمن شکوفهٔ دستار بر سر هر شاخ

به دستیاری دست بهار می بندد

عجب ز زلف تو دارم که هر زمان صد چین

چگونه در شب تاریک و تار می بندد

فلک اگرچه سعیدا به طور من گردد

چه می گشاید از آن و چه کار می بندد