خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خویش
نیست یک تن به تمامی چو من اندر فن خویش
سر مینای می و همت او را نازم
که گرفته است گناه همه بر گردن خویش
این چه بخت است که هر خار که گل کرد از خاک
در دل آبله من شکند سوزن خویش
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خویش
نیست یک تن به تمامی چو من اندر فن خویش
سر مینای می و همت او را نازم
که گرفته است گناه همه بر گردن خویش
این چه بخت است که هر خار که گل کرد از خاک
در دل آبله من شکند سوزن خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشته ام خار ملامت همه پیرامن خویش
خار گل کن به من از برق رخ روشن خویش
ذوق پابوس تو بیرون نرود از دل من
گر به بینم بمثل دست تو در گردن خویش
آفتابی تو و از ذوق وصالت همه شب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.