گنجور

 
صائب تبریزی

از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ شد

گوش را کردم گران، هر نغمه سیرآهنگ شد

چون صدف هر قطره آبی که در کامم چکید

از هوای خاطر افسرده من سنگ شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode