غزل شمارهٔ ۴
اولمادی خورشیددن داغلارد رنگین قاشلار
گوردیلر لعل لبین قان ترلدیلر داشلار
قیلدی پیدا حکم تقویم کهن، گل دفتری
آچدیلار تا چهره دلداریمی نقاشلار
قیلمادیلار سینه افگاریمی آماجگاه
اسکیک ایتدیلر بیزیملن اول مقوس قاشلار
عاشق صادق بیلور سنگ ملامت قدرینی
مخزن سلطانه لایقدر بویارار داشلار
گون دوننده ایل دیدوم ترک ایتمسون یولداشلیغ
چون قارا اولدی گونوم،یاد اولدولار قارداشلار
یول اگر حقدور، چکریول سیزدان آخر انتقام
یوله تاپشور چیخدیلار یولدان اگر یولداشلار
اولدی مغلوب هوای نفس، استیلای عقل
آلدیلار حاکم الیندن اختیار اوباشلار
چون گوئول بی نوراولور، مطلق عنان اولور هوس
قاش قرالانده چیخارلار یووادن خفاشلار
مهربان اولماز نسیمِ صبحدم هرگز سنه
شمع تک تا توکمسن صائب گوزیندن یاشلار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ابروان رنگین خورشید از پشت کوهها برنیامد. دیدند لعل لبت به سنگها خون میچکاند.
تا نقاشها چهرهٔ دلبرم را نگاشتند، دفتر گل حکم تقویم کهن را پیدا کرد.
دلدادهٔ راستین قدر سنگ ملامت را میداند. این سنگها شایسته و لایق مخزن سلطانند.
هوای نفس مغلوب استیلای عقل شد. مردم اوباش اختیار را از دست حاکم ستاندند.
تا دل بینور میگردد هوس عنان را به دست میگیرد. خفاشها هنگام تاریکی از لانهشان بیرون میآیند.
نسیم صبحدم هرگز با تو مهربان نمیشود. صائب تا از چشم اشک نریزی شمع تنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.