هر که با ما می کند بیگانگی
معنی بیگانه می دانیم ما
نه فلک را گرد آن شمع طراز
جوشش پروانه می دانیم ما
از دو عالم گرچه بیرون رفتهایم
خویش را در خانه می دانیم ما
همچو صائب شهپر توفیق را
همت مردانه می دانیم ما
عقل را دیوانه می دانیم ما
عشق را فرزانه می دانیم ما
دست و تیغ عالم خونریز را
شیشه و پیمانه می دانیم ما
استقامت را درین وحشت سرا
لغزش مستانه می دانیم ما
در ریاض عشق، بخت سبز را
سبزه بیگانه می دانیم ما
گوشه ای کز خود کند ما را خلاص
گوشه میخانه می دانیم ما
گفتگوی دولت بیدار را
سر به سر افسانه می دانیم ما
در گلو چون گریه می گردد گره
از قناعت، دانه می دانیم ما
در قمار عشق جان را باختن
بازی طفلانه می دانیم ما
این محیط پر حباب و موج را
گوهر یکدانه می دانیم ما
هر دلی کز آرزوها پاک شد
خلوت جانانه می دانیم ما
قانع از دنیا به رنگ و بو شدن
سخت نامردانه می دانیم ما
دیده قربانیان حیرتیم
خواب را افسانه می دانیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.