برق سبک عنان را پروای خار و خس نیست
دام و قفس چه سازد با دل رمیده ما؟
دست گرهگشایی است از کار هر دو عالم
در دامن توکل پای کشیده ما
هر چند دیده ها را نادیده می شماری
هر جا که پا گذاری فرش است دیده ما
از نوبهار صائب رنگش به رو نیاید
بر گلشنی که بگذشت رنگ پریده ما
نتوان به مرگ پوشید چشم ندیده ما
سیری ندارد از خاک، چون دام، دیده ما
گفتیم وقت پیری در گوشه ای نشینیم
شد تازیانه حرص قد خمیده ما
با دل رمیده عشق زخم زبان چه سازد؟
گلها ز خار چیند دامان چیده ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا پیش پای بیند دور از تو دیده ما
نزدیک کرده ره را پشت خمیده ما
از سیل گریه ما آفت زبسکه دیده است
ناید بروی ما باز رنگ پریده ما
زآسایشی که دارد رفته بخواب راحت
[...]
از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.