شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را
بوی این ریحان گرانتر کرد خوابِ ناز را
انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشهگیر
نیست از سیری، ز دنیا چشمبستن باز را
در هوای رستگاری نیست بالافشانیم
میکنم از بال بیرون قوّتِ پرواز را
آنچنان کز برگِ گل گردید رسوا بوی گل
پردهٔ بسیارِ من بیپرده کرد این راز را
از هدف گردِ خدنگِ گرمرو ظاهر شود
هست خاکستر ز دلها شعلهٔ آواز را
نیست پروا عشق را از نخوتِ اربابِ عقل
مستیِ کبکان فزاید جرأتِ شهباز را
کرد صائب عیبجویان را به کمحرفی خموش
از خموشی شمع میبندد دهانِ گاز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را
پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بیامتیاز و عاشق ممتاز را
صید بندانت مبادا طعن نادانی زنند
[...]
از فغان شد سرگرانی بیش آن طناز را
نالهٔ عاشق بود افسانه خوابِ ناز را
از ریاضت دامنِ مقصود میآید به چنگ
گوشمال آخر شود دستِ نوازش ساز را
از زبانبازی سخنچین را زبان گردد دراز
[...]
بس که شد مرغ نگاهم بی گل رویت ضعیف
برنمی تابد ز سستی تهمت پرواز را
ساقیا ته جرعه ای در کاسه طنبور کن
تا کند از پرده بیرون نغمه های راز را
پنجه میبازد خرد آن دست چوگانباز را
دست میبوسد هنر آن شست تیرانداز را
مرکبش را مست نازی گفتهام کز هر خرام
در جلو میافکند چابکوشان ناز را
بلهوس را رام با خود کرد پُر بیعزّتیست
[...]
حادیا خیز و بلند آهنگ کن آواز را
آر در رقص از نوای جانفزا جمّاز را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.