بی توام در دل شراب ناب می گردد گره
در زمین تشنه من آب می گردد گره
قطره آبی که دریا را فرامش می کند
در صدف چون گوهر سیراب می گردد گره
کار هر آلوده دامان نیست بر دریا زدن
سیل ازان هر گام چون گرداب می گردد گره
این ره خوابیده کز غفلت مرا پیش آمده است
چون گرانخوابان در او سیلاب می گردد گره
چون صدف از منت خشک سحاب نوبهار
در گلوی تشنه من آب می گردد گره
از هجوم اشک در چشم نگردد مردمک
آسیای من ز زور آب می گردد گره
در گشاد طره شبهای بی پایان من
پنجه خورشید عالمتاب می گردد گره
حسن بی پروای او آتش عنان افتاده است
ورنه در ویرانه ام سیلاب می گردد گره
تنگی آغوش مانع نیست از جولان ترا
در کنار هاله کی مهتاب می گردد گره؟
حیرت من بس که سرشارست، بر آیینه ام
با همه بی طاقتی سیماب می گردد گره
کرد ترک عشق مشکل کار آسان مرا
از رهایی رشته پرتاب می گردد گره
بس که می پیچم به خود صائب ز بیم خوی او
همچو پیکان در دلم خوناب می گردد گره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دل تنگم شراب ناب میگردد گره
در گلویم آب چون گرداب میگردد گره
طاعتم را نیست همچون خدمتم حسن قبول
از سجودم ابروی محراب میگردد گره
گر صبا حرفی به او گوید ز کار بستهام
[...]
در گلویم بیتو هردم آب میگردد گره
آرزوها در دل بیتاب میگردد گره
گر خیال چین ابرویش کنم در سینهام
چون انار ز درد دل خوناب میگردد گره
باده را نازم که از فیض طلوع نشئهاش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.