گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پاک کن از لوح جهان زنگ من

تا برهد عشق تو از ننگ من

چند شود جامه بیرنگ دل

چون پر طاوس ز نیرنگ من؟

گرچه لبم نامه سربسته‌ای است

نامه واکرده بود رنگ من

گردش چشمت به فلاخن گذاشت

عقل من و دانش و فرهنگ من

نیست رهایی سر زلف ترا

گر به فلک می روی، از چنگ من

گنج چراغ دل ویرانه شد

راه مگردان ز دل تنگ من

مهره گهواره اطفال کرد

شوخی او عقل گرانسنگ من

دیده من کان بدخشان شده است

از رخت ای ساقی گلرنگ من

ناله من چون نبود پایدار؟

کوه غم اوست هم آهنگ من

چاشنی صلح دهد در مذاق

جنگ تو ای دلبر خوش جنگ من

آن غزل مولوی است این که گفت

پیشترآ ای صنمم شنگ من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode