گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

موقوف انقطاع بود اتصال من

از خود گسستن است کمند غزال من

چون ساز، گوشمال مرا ساز می کند

در ترک گوشمال بود گوشمال من

آبی که نیست در جگرم می کند سبیل

ریحان همیشه تازه بود در سفال من

در روز حشر شسته بود پاک، نامه ها

گر نم برون دهد عرق انفعال من

سرشته خیال من از خواب نگسلد

رحم است بر کسی که شود هم خیال من

بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود

چندان که چرخ بیش دهد خاکمال من

از من فراغبال درین بوستان مجو

کز نقش، سبزه ته سنگ است بال من

با صد هزار عقده چو سروم گشاده روی

کلفت می رسد به کسی از ملال من

صائب چو مار سرزده پیچم به خویشتن

موری اگر به سهو شود پایمال من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode