اگر به سوخته جانی رسد شراره من
امید هست که روشن شود ستاره من
به گریه ربط من امروز نیست، کز طفلی
ز اشک، تخت روان بود گاهواره من
میا به دیدنم ای سنگدل برای خدا
که خون شود جگر سنگ از نظاره من
ز سقف پست خطرهاست سربلندان را
مگر پیاده شود همت سواره من
نشد گشاده ز دل عقده ای مرا، هر چند
ز سبحه گرد برآورد استخاره من
خراب می شوی، از پیش راه من برخیز
که کار سیل کند مستی گذاره من
به نور ماه مرا نیست حاجتی صائب
که پاره دل خویش است ماهپاره من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.