گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

جام می غم ز دل تنگ نیارد بیرون

صیقل این آینه از زنگ نیارد بیرون

پیش ما سوختگان خام بود سوخته ای

که شرار از جنگ سنگ نیارد بیرون

ناقصان عاشق رنگینی لفظند که طفل

از گلستان گل بی رنگ نیارد بیرون

نشود در نظرش زشتی دنیا روشن

تا کسی آینه از زنگ نیارد بیرون

چه کند زخم زبان با دل سختی که تراست؟

نیشتر خون ز رگ سنگ نیارد بیرون

شب امید مرا صبح نگردد طالع

تا عذارش خط شبرنگ نیارد بیرون

لذت درد حرام است بر آن بی توفیق

که ز گلزار دل تنگ نیارد بیرون

نشود عالم افسرده گلستان صائب

تا سر از خم می گلرنگ نیارد بیرون

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode