آه حسرت از دل پیران جهد بی اختیار
تیر صائب زین کمان بی زور می آید برون
مو اگر از کاسه فغفور می آید برون
باد نخوت از سر مغرور می آید برون
رحم ازین دلهای سنگین هم تراوش می کند
اشک اگر از دیده های کور می آید برون
حد شرعی مست بی حد را نمی آرد به هوش
دار کی از عهده منصور می آید برون؟
گفتگوی راست روشن می کند آفاق را
از دهان صبح صادق نور می آید برون
پرده عیب کسان را هر که اینجا می درد
بی کفن در روز حشر از گور می آید برون
نیست حرف عشق را تأثیر در افسردگان
بی نمک ماهی ز بحر شور می آید برون
در دل من کرد حشر آرزو آن خط سبز
از زمین در نوبهاران مور می آید برون
شرم عشق پاک در خلوت یکی گردد هزار
از حریم وصل دل مهجور می آید برون
حرص مردم در کهنسالی دو بالا می شود
بال و پر وقت رحیل از مور می آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.