سر به زانوماندگان را طاق می گردد سخن
چون مه نو شهره آفاق می گردد سخن
می کند جمعیت دل گفتگو را منتظم
از پریشان خاطری اوراق می گردد سخن
گر بیفشارند پای خامه را ارباب فکر
زود با عرش برین هم ساق می گردد سخن
بکر معنی را بود در سادگی حسن دگر
بی صفا از زیور اغراق می گردد سخن
می کند گه در مزاج سردمهران کار زهر
گاه زهر غصه را تریاق می گردد سخن
می کند این آب روشن را روان استادگی
از تأمل شهره آفاق می گردد سخن
رشته را اندازد از چشم گهر صائب گره
ناگوار طبع از اغلاق می گردد سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.