دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم
کدام روز سیه بود کز شراب گذشتم؟
چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصل
که چون قلم به سراپای هر کتاب گذشتم
دلم فرود نیامد به هر چه چشم گشودم
چو آفتاب براین عالم خراب گذشتم
کدام کار که آسان نشد به همت عشقم؟
اگر بر آتش سوزان زدم ز آب گذشتم
زمین مپرس کز این بحر بیکنار چه دیدی
که چشم بسته ازین بحر چون حباب گذشتم
نگشت روزی من مفت صائب اینهمه معنی
چو اشک گر مرو از پرده های خواب گذشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم
زباده شفقی همچو آفتاب گذشتم
حجاب چهره مقصود بود شیشه و ساغر
نظر بلند شد، ازعالم حجاب گذشتم
کشیده بود به دام فریب، عالم آبم
[...]
ز خود تهی شدم از عالم خرابگذشتم
چه سحر بود که برکشتی از سراب گذشتم
شرار بود که در سنگ بود آینهٔ من
به خویش دیر رسیدم که از شتاب گذشتم
عنان به دست تپیدن ندارد عزم سپندم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.