ما طالع جمعیت اسباب نداریم
روزی که هوا هست می ناب نداریم
روی دل ما در حرم کعبه بود فرش
در ظاهر اگر روی به محراب نداریم
فریاد که از گردش بیهوده درین بحر
جز خار و خسی چند چو گرداب نداریم
آه قدر انداز به فرمان دل ماست
در قبضه اگر تیغ سیه تاب نداریم
قانع به هواداری دریا چو حبابیم
ما حوصله گوهر سیراب نداریم
چون ماهی لب بسته درین بحر پر آشوب
اندیشه ز گیرایی قلاب نداریم
کفران بود از فتنه خوابیده شکایت
ما شکوه ای از بخت گرانخواب نداریم
آن بلبل مستیم درین باغچه صائب
کز شور محبت خبر از خواب نداریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک چشم زدن فرقت می تاب نداریم
تا شیشه به بالین نبود خواب نداریم
تا بوسه چند از لب پیمانه نگیریم
چون شیشه خالی به جگر آب نداریم
در روز حریفان دگر باده گسارند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.