وقت است که داغی به دل دام گذارم
برقی شوم و رو به لب بام گذارم
تا چند درین دایره همچون خط پرگار
سر در پی آغاز ز انجام گذارم؟
سر رشته گمراهی من در کف من نیست
چون خامه به دست دگری گام گذارم
گر چرخ به یک کاسه کند تلخی عالم
بیدردم اگر نم به دل جام گذارم
از من خبر دوری این راه مپرسید
چندان نفسم نیست که پیغام گذارم
شد سرمه ز دشواری این ره نفس برق
صائب چه درین دشت بلا گام گذارم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.