چون صبح خنده با جگر چاک می زنیم
در موج خیز خون نفس پاک می زنیم
هر جا که موج حادثه ابرو بلند کرد
ما چون حباب پیرهنی چاک می زنیم
همت به هیچ مرتبه راضی نمی شود
در دام، فال حلقه فتراک می زنیم
در سردسیر خاک که یک روی گرم نیست
جوشی به زور شعله ادراک می زنیم
چون کاروان ریگ به منزل نمی رسیم
چندان که قطره بر ورق خاک می زنیم
ناخن حریف آبله دل نمی شود
بر قلب شیشه خانه افلاک می زنیم
صائب کدام غبن به این می رسد که ما
داریم می به ساغر و تریاک می زنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چون صبح، خنده با جگر چاک میزنیم
در موج خیز خون، نفس پاک میزنیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.